سفر به تائورمینا و لیون

ایتالیا و فرانسه می توانید احساس برای استرالیا خیلی نزدیک و در عین حال تا کنون. اما این فاصله قطعا بستگی به کیفیت و شدت تجربه.

در کتاب خود Nightwalking متی Beaumont نقل قول شاعر روپرت بروک گفت: "شهرستانها مانند گربه را نشان می دهد خود را در شب".

وجود دارد یکی دیگر از راه نگاه کردن به این — به معنای واقعی کلمه. برای اولین بار برای بازدید به سواحل خارجی است که همیشه در تاریکی است.

شما ممکن است به عنوان خوانده شده تا در یک محل قبل از اینکه شما می رسند. شما ممکن است صرف زمان کافی وجود دارد برای دریافت به دانستن مردم آن و آداب و رسوم آن. اما شما باقی می ماند یک wide-eyed کودک توجه به چیزهایی که مردم محلی متوقف دیدن مدتها قبل از.

جهل خود را اجازه خواهد داد که شهر یا شهرستان مانند یک گربه به خودی خود نشان می دهد در هر زمان از روز یا شب.

که قطعا تجربه من بوده است به هر حال. مانند زمان من میره به مسینا را داسی شکل پورت دگرگون مجسمه Madonna della Lettera ایستاده در بالای قلعه برج در پایان Punta San Salvatore.

من فقط در سیسیل در یک ساحل گشت عمدتا به دیدن شهر تائورمینا تاسیس در کنار Mt Tauro در 392BC. اما حتی سفر با اتوبوس از مسینا که در زمان ما نزدیک به کوه Etna احساس مانند یک پرده-بیدار کننده اصلی نشان می دهد: تائورمینا را mesmeric قرون وسطی زنگار بله; اما به خصوص فوق العاده خرابه های یونانی-رومی و تئاتر آن منظره ساحل و اطراف روستا.

من باید نگاه به عنوان اگر من در یک خیرگی چرا که یکی از من رفت و آمد اصحاب به حال چنگ زدن به بازوی من و به من بگویید ما بودند رفتن به اتوبوس. مثل این بود که بیدار از خواب.

همان چیزی که اتفاق افتاده در شهر لیون فرانسه. من به سختی متوجه باران که من پرسه می زدند cobbled خیابان ویوکس لیون بازرسی رنسانس معماری قبل از فرو بردن خودم در منظره خرابه های رومی در نزدیکی تحمیل کلیسای نوتردام د Fourviere است که تماشای بیش از شهرستان.

باران متوقف کردن پیش از گردشگران من قادر به سرگردان آزادانه در سراسر کلیسای را ظالمانه مزین و کاورنو داخلی تقریبا کور اسراف تذهیب رنگی موزاییک و رنگ آمیزی پنجره های شیشه ای.

به بازیابی حواس من بازدید متصل موزه هنر مقدس فعلی نمایشگاه که نشان دهنده شور و شوق مرگ و رستاخیز مسیح با کسانی که مذهبی نقاشی و مجسمه از تیره و تلخ زیبایی اثبات منجر به مراقبه در سستی و حرمت زندگی است.

قبل از اجازه دادن به خودم برای یکی دیگر از حمله این بار در قالب یک سفر به Musée des Tissus et des Arts Decoratif باز در سال 1864 و در حال حاضر قرار دارد در سابق فرماندار اقامت.

همانطور که به آرامی راه می رفت از طریق اتاق بعد از اتاق من بود شگفت زده شد غنا و زیبایی از منسوجات و فرش (موزه دارای بیش از دو میلیون نمونه) که از سراسر جهان و تاریخ از 2500BC به امروز. به خصوص قابل توجه بود تفاوت در کیفیت ساخت بین فارسی منسوجات و اروپای غربی نمونه که گاهی اوقات به نظر می رسید بدوی در مقایسه ،

هنرهای تزئینی موزه بود و چیز دیگری به طور کامل و با توجه به اندازه و پیچیدگی, من پیدا کردم خودم را در پیاده روی نسبتا سریع تر از طریق اتاق بعد از اتاق — من نه تنها شگفت زده شده بودم اما کاملا غرق غنا و زیبایی از این معتبر قرن 18 اقامت نقاشی, فرش, فرش, ظروف نقره, ساعت, مبلمان و وهتور.

دوباره من با باقی مانده از یک به خصوص زنده رویایی از مناظر و صداها و بوی خارجی و در عین حال آشنا و عجیب و غریب و در عین حال کشنده منسجم و در عین حال پر هرج و مرج.

در طول سال های پس از, من می خواهم که تجربه مشابه در مکان هایی مانند سالزبورگ, کیوتو, Manchester رنگ و مادرید. شاید آن را که ترکیبی از unfamiliarity و دوران باستان چیزی است که ما نمی روبرو می شوند به طوری که اغلب در نازک تر اقشار پیوند فرهنگ های اروپایی.

و یا آن را تنش بین oneiric و تاریخی? در کتاب ویرانه های درس سوزان استوارت می پرسد که چگونه از آن است که "ویرانه های آن آسیب دیده و ناپدید شدن بقایای محیط زیست ساخته شده است تبدیل شد به طوری قابل توجهی در غرب هنر و ادبیات?"

بسیار بر خلاف گربه ها و شهرهای عادت آشکار خود را از طریق خود و پوسیدگی. ساکن ببینید چیزی جز مشکلات. خارجی می بیند چیزی جز شعر.