بازی متهم کردن افغانستان ادامه دارد. شش ماه بعد، هنوز اتهاماتی در مورد اینکه چه کسی جمهوری را سرنگون کرد وجود دارد: مذاکره کننده آمریکایی زلمی خلیل زاد و توافق حیله گر او برای خروج طالبان؟ جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا برای پایبندی به تصمیم خود برای کناره گیری از دوران ترامپ؟ یا اینکه اشرف غنی رئیس جمهور پیشین افغانستان از کاخ ریاست جمهوری گریخته و از طالبان خواسته است تا کابل را به این شکل تصرف کنند؟
اگرچه در هر داستانی حقیقت وجود دارد، تغییر در افغانستان به ندرت به یک شخص یا یک تصمیم مربوط می شود. مقصر دانستن این فروپاشی برعهده چنین مجموعه کوچکی از بازیگران نیز روند توضیح افغانستان را با ارزیابی تنها تصویری سطحی از سیاست کابل یا تصمیم گیری غربی ادامه می دهد. او لایههای بیشماری دیگر، بهویژه پویاییهای محلی را که به آنچه در خارج از کاخ ریاستجمهوری در حال وقوع است، نادیده میگیرد.
استان گور یک نمونه کامل است. نه کانون طالبان بود و نه میدان جنگ برای سیاست ملی، صلح آمیز تلقی می شد و به ندرت مورد توجه بین المللی یا افغان قرار می گرفت. اما گور نه صلح آمیز بود و نه بی اهمیت. طالبان ارزش استراتژیک گور را به رسمیت شناختند و عمداً پویاییهای محلی را دستکاری کردند تا گسترش آن را در یک منطقه غیرطالبانی تسهیل کنند - استراتژی که در افغانستان کپی شده و دلیل این که جمهوری به این سرعت در سال 2021 فروپاشید.
استان گور یک پورتال استراتژیک است
گور هشتمین ولایت بزرگ افغانستان است، اما جمعیت نسبتا کمی در حدود 700000 نفر دارد. تاجیکها و خزرها اکثریت قومیتها را تشکیل میدهند، اگرچه تاجیکهای گور در واقع چهار آیمک هستند، قومی که ادعا میشود پشتونهایی هستند که در دهه 1880 به زور به گور نقل مکان کردند و سپس طی سالها "فارسی" شدند. تاجیک ها اکنون تنها گروههای کوچکی از پشتونها در گور زندگی میکنند، که از سال 2001 به تحلیلهای تنبلی مبنی بر عدم حضور طالبان دامن زده است (با توجه به اینکه طالبان به طور سنتی، هرچند نه منحصرا، از جوامع پشتون سود میبردند).
از نظر سرزمینی، گور نمایانگر کوه های مرکزی افغانستان است که در مرکز کشور قرار دارد و بیشتر از 2500 متر بالاتر از سطح دریا قرار دارد. گور با زمین های کشاورزی کم، شش ماه برف سنگین و صنعت اندک، حتی با معیارهای افغانستان فقیر شده است. سابقه غفلت نیز وجود دارد. حتی امروز، تحلیلگران باتجربه بین المللی برای شناسایی گور بر روی نقشه یا نامگذاری مرکز استان با مشکل مواجه خواهند شد. در اوج حضور خود، ائتلاف ایالات متحده / ناتو چند صد نیرو را در آنجا مستقر کرد - تعداد کمتری در مقایسه با پایگاه های به اندازه یک شهر در جاهای دیگر. گوریس همچنین عدم حضور آنها در نهادهای دولتی در 20 سال گذشته را محکوم کرد. به ندرت، یا هرگز، وزرا یا مقامات بلندپایه دولتی از گور وجود داشته است.

پرواز کردن
نادیده گرفتن غور یک اشتباه بود. خود داستان گویای اهمیت گور است. بسیاری از نظریههای منشأ نشان میدهند که افغانها - بهویژه پشتونها - از مهاجران خارجی آمدهاند که ابتدا به گور آمدند و در نهایت به سمت جنوب و شرق حرکت کردند. یکی از ساکنان افسانه ای گور، کیس عبدالرشید است که گفته می شود جد مشترک همه پشتون ها است. در حدود سال 575 پس از میلاد متولد شد، افسانه ها حاکی از آن است که وی پس از شنیدن خبر ظهور اسلام به مدینه سفر کرد. در آنجا با حضرت محمد (ص) آشنا شد، به اسلام گروید و به گور بازگشت تا ایمان جدید خود را گسترش دهد.
تاریخ اخیر گور توسط جغرافیا دیکته شده است. هم مرز بودن با هشت ولایت دیگر به این معنی است که غور یک پورتال استراتژیک است. محله شمال هلمند به ویژه برای طالبان جذاب بود که از گور به عنوان پناهگاه امن برای جنگجویان و مسیر ترانزیت مواد مخدر در سالهای اولیه پس از سال 2001 استفاده میکردند. درگیری ها برای تضعیف بی ثباتی و دفع واسطه های قدرتمند طرفدار دولت (الگویی که در افغانستان تکرار شده است). هیچ رازی نبود. گوریس در سال 2010 نسبت به وخامت امنیت هشدار داد. اما گور به دلیل فقدان انباشته طالبان و درک نادرست از پویایی درگیری های محلی هرگز به اولویت نیروهای امنیتی تبدیل نشد.
پویایی های محلی توضیح داده شده است
نقطه شروع برای درک پویایی داخلی گور، دره مرغاب است، مجموعه ای از هفت دره در شمال گور، که محل زندگی تقریباً 8000 خانواده است. شبکه مرغابی که در محلی به عنوان مرغابی شناخته می شود، این منطقه را کنترل می کند. آنها چهار ایماق هستند، اما مدتها به حزب سیاسی تاجیکستان موسوم به جمعیت ملحق شده اند، که رهبران آن از سال 2001 مناصب دولتی بلندپایه ای را در کابل داشته اند (از آنها برای حفاظت از منافع موگابی استفاده می کنند - به عنوان مثال، با بستن نیروهای امنیتی دولتی برای انجام عملیات در مرغاب. دره).
مشهورترین رهبر موگابی ژنرال احمد خان موگابی است. پس از جنگیدن برای جمعیت علیه شوروی در دهه 1980، او در سال 2001 از جمهوری حمایت کرد و موقعیت های دولتی را برای مورگابیت ها در گور تضمین کرد. اما تا سال 2004، یک جناح رقیب از همان قومیت معروف به رضائیت ها، اکثر مورگابیت ها را اخراج کرده و اکثر پست های دولتی را به دست گرفتند.
طالبان محلی با درک ارزش یک گروه افراطگرای بیحقوق، اما کاملاً مسلح، مداخله کردند. موگابیت ها از رابطه جدید استقبال کردند، اما به جمعیت وفادار ماندند و حتی مردان خود را تا آنجا که ممکن بود در لیست دولت نگه داشتند. شبهنظامیان ژنرال موگابی که از همه طرف بازی میکردند، تا زمانی که در سال 2013 به اتحاد رسمی با طالبان دست یافتند، بدون مجازات پرسه میزدند. اما طالبان به سرعت از نظم ضعیف موگابی خسته شدند و در جولای 2014 روابط خود را با دو موگابی قطع کردند. کشته شده 16 نفر (بیشتر خزر) که برای عروسی به گور سفر کرده اند.
موگابیت ها برای مدت طولانی مامور آزاد نبودند. در اواخر سال 2014، دولت افغانستان تلاش کرد تا شبه نظامیان محلی - به اصطلاح "جنبش های خیزش مردمی" - را در واکنش به خروج نیروهای بین المللی به خدمت بگیرد. ژنرال موگابی از افراد خود خواستگاری کرد، اگرچه دو تن از فرماندهان او - کسانی که شرکت کنندگان در عروسی را کشتند - این حرکت را رد کردند. هر دو در زمان ژنرال موگابی به همدستی متهم شدند کشته شده از طالبان چند ماه بعد در اکتبر 2014.
پسر ژنرال موگابی زمام امور را به دست گرفت - و خواستار انتقام شد. او اکنون با حمایت نیروهای امنیتی افغانستان، روستای فرمانده طالبان را ویران کرد و طالبان را مجبور به فرار به استان همسایه فاریاب کرد. موگابی ها، متحدان طالبان یک سال قبل، اکنون به عنوان قهرمانان ضد طالبان مورد احترام بودند. سالهای راهزنی ظاهراً فراموش شده بود و نادیده گرفته شد که تلاش آنها بیشتر برای انتقام شخصی بود تا قیام مردمی.
و با این حال، این رویدادها به جای صلح آمیز کردن گور، زمینه را برای مبارزه بیشتر فراهم کردند. دو سال بعد، در سال 2016، نارضایتیهای دیرینه بین مورگابیتها و رقبای محلیشان به وجود آمد. با یک سرقت ساده شروع شد، جایی که یک واحد مورگابیت چندین گوسفند را دزدید و چوپان ها را گروگان گرفت (احتمالاً بعداً آزاد می شود). اما در جریان این عملیات دستگیر شدند و باعث تیراندازی شدند. هنگامی که یکی از اهالی محل مورد اصابت گلوله قرار گرفت، خانواده وی مورگابیت ها را ردیابی کردند و فرمانده را کشتند (گزارش شده است که همان مرد شرکت کنندگان در عروسی سال 2014 را کشته است). یک سری کشتار ابروها گور را فراگرفته است و جوامع محلی سعی در جلب حمایت خارجی از طریق (مشکوک) با ادعای پیوستن مورگابیت ها به دولت اسلامی.
در یک نقطه، معترضان برای حمله به دره مرغاب تجمع کردند - در زمانی که نیروهای امنیتی افغان در حال برنامه ریزی یک عملیات پاکسازی بودند، کماندوها حتی از کابل برای شرکت در کشم فیروز کو (خشم فیروز). اما زمانی که نیروهای دولتی در ورودی دره توقف کردند، اتهامات مطرح شد. آیا حامیان موگابی در کابل - یعنی سیاستمداران جمعیت در حکومت تقسیم قدرت - مداخله کردند و عملیات را در آخرین لحظه متوقف کردند؟
هر چه شد، کینه های قدیمی تازه شد. عصبانیت طولانی مدت به جوش می آید. بی ثباتی استانی را فراگرفته است که شهروندان بین المللی هنوز آن را "صلح آمیز" می خوانند. طالبان با گشودن یک جبهه جدید علیه نیروهای افغان و ایجاد روابط با واسطه های قدرتمند استانی مداخله کردند.
پس چی؟
مثال گور می تواند فرصتی برای انتقاد از خودشیفتگی استراتژیک غربی و تفسیر نادرست پویایی های محلی باشد. اما مقصر دانستن شکست استراتژیک ناشی از عدم درک فرهنگی معمولاً آخرین عقب نشینی برای تحلیلگرانی است که پاسخ دیگری ندارند. در عوض، غور را باید به عنوان یک عالم کوچک برای نشان دادن پیچیدگی چند وجهی افغانستان - و حتی سایر درگیری های معاصر، در نظر گرفت.
این نشان می دهد که چگونه هر استان، هر منطقه و هر دره ترکیب منحصر به فرد و ناسالم خود را از نفرت قومی، پراکندگی قبایل، پویایی مواد مخدر و فقر دارد. دنیای زیرین تاریک تحت تصمیم گیری نخبگان وجود دارد. تغییر وفاداری و چانه زنی مضاعف اقدامات روزمره هستند. دههها تنش و شبکههای پیچیده نارضایتی مناطقی هستند که در انتظار شعلهور شدن هستند. فرماندهان آزاد و جنایتکارانی که در لباس شبه نظامیان ظاهر می شوند، آزادانه پرسه می زنند و در صورت صلاحدید خود را در داخل و خارج از نبردهای قومی و قبیله ای غوطه ور می کنند. دستورات دولتی ضعیف است و نیروهای امنیتی دولتی چنان با شبه نظامیان مختلف درگیر شده اند که معلوم نیست چه کسی دوست و چه کسی دشمن است. همه این عوامل برای ایجاد شرایط مساعد برای تهاجم طالبان دست به دست هم داده اند. برای کسانی که هنوز در تعجبند که چرا جمهوری به این سرعت در سال 2021 از هم پاشید، غور باید چنین باشد.
اما غور باید یک داستان هشدار دهنده برای آینده نیز باشد. این به ما یادآوری میکند که مشکلات کنونی پیش روی افغانها به دلیل عواملی بیشتر از حکومتداری ضعیف غنا یا ژئواستراتژی خارجی است. نه عقب نشینی غرب و نه بازگشت طالبان، پویایی غیرقابل پیش بینی محلی را آرام نمی کند یا نارضایتی نسل ها را از بین نمی برد. کنترل دولتی در بسیاری از ولایات افغانستان، بدون توجه به اینکه چه کسی در کابل حضور دارد، شکننده است. طالبان مصون نخواهند بود و به زودی خواهند فهمید (اگر قبلاً این کار را نکرده باشند) که دستکاری بی ثباتی به عنوان شورشیان بسیار آسان تر از مدیریت آن به عنوان یک دولت است.
گرد و غبار ممکن است پس از تغییرات سیاسی لرزه ای در کابل بنشیند. اما این تنها به این معنی است که مرحله بعدی درگیری در افغانستان آغاز می شود.
غور یادآور این است که جنگ در افغانستان تمام نشده است.
[ad_2]
مقالات مشابه
- مراقب باشید: 10 دیسک و صفحه خطاها
- NSW پلیس نگران بومی دستگیری
- کسری بودجه می تواند به رشد و حتی بیشتر: اقتصاددانان
- انتخاب های برتر مواد شیمیایی
- هجوم کووید-19 در ژاپن با سرعت نگران کننده ای در حال گسترش است - The Diplomat
- توضیح استوانه مدرج شیشه ای آزمایشگاهی
- East Fremantle و Bullcreek-لیمینگ محصول ترنت رودخانه ها باعث می شود تاثیر فوری در AFL اولین بازی برای ملبورن برابر کارلتون
- قانون ضد تروریسم عمدتاً قانون اساسی است - دیپلمات
- جدیدترینهای «لباس بچگانه»:
- کیفیت دوربین مدار بسته به قصد زیرا عواملی منوط دارد؟